کلافه م

ساخت وبلاگ
این دفعه که باز واسه مادر شوهرم مهمون راه دور اومد، دیگهمثل دفعه های قبل برام آزار دهنده نبود.اونا خونه ی مادر شوهرم بودن و من خونه ی خودم. البته می رفتم پیششون. دو شب هم دعوتشون کردم خونه ی خودمون.خوب بود دور هم بودیم خوش گذشت. البته بماند که مادر شوهر شروع کرد به دخالت توی چیدمان خونه. این جاش خوب نیست! اونو جا به جا کنی بهتره!منم گفتم چیدمان خونه جوریه که خودمون راحتیم. دیگه حرفی نزد. حالا انگار من دو سال تو خونه ی اون بودم از نحوه ی چیدمانوسایلش ایراد گرفتم یا نظر دادم.البته خودمم کسی نیستم که اهمیت بدم به نظر دیگران کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 20:36

یعنی خودم از خودم خنده م می گیره که دارم از چیزای ساده وپیش پا افتاده لذت می برم لباس می ذارم تو لباسشویی، کیف می کنم ​​​​​​با شکیب می شینیم دوتایی ناهار می خوریم، کیف می کنم ​​​​​​صبح از خواب پا می شم، لذت می برم. دلیلشم فقط اینه که هفت - هشت روزه خونه زندگیم مستقل شده توی همون ساختمون خونه ی مادر شوهرم، یه واحد خالی شد.ما هم رهن و اجاره ش کردیم.دیگه موقع ناهار خودن، کسی غر نمی زنه و از غذا ایراد نمی گیره.دیگه صبح با سر و صدای کسی بیدار نمی شم.دیگه لباسامو جمع نمی کنم هفته ای یه بار یه عالمه لباس بندازمتو لباسشویی و بعد ندونم کجا پهنشون کنم خشک بشن.هر چند شبا طرفای هشت و نیم می رم پیش مادر شوهر تاحدود یازده - یازده و نیم.ولی بازم بهتر از اینه که اونجا زندگی کنم و شبانه روز همونجا باشم.بازم مرسی خدا جون که یهویی شرایط رو واسه مستقل شدنمونفراهم کردی و تا حد زیادی به زندگیم سر و سامون دادی. ​​​​​ کلافه م...
ما را در سایت کلافه م دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoonamoon بازدید : 56 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 19:35